دروازه‌های تمدن بزرگ

این کتاب در حال چاپ و انتشار است.

.”

دروازه های تمدن بزرگ

آغاز و پایان زندگی هر انسان حکایت آنی است که زیستن را تجربه کرده است. حکایاتی از فراز و فرود ما انسانها در پهنه گیتی. حکایت زنان و مردان، فضاها و زمان ها. هوا، آب، خاک، آتش و زمین و آنچه بر آن روئیده میشود. زمان در رحم خود حکایت ها دارد. داستانهائی ایستا و یا در حرکت در طول و عرض دوران ها. حکایتی اگر هست باید که گفته تا آنکه رفت، از خود جای پایی برجای گذارد برای آنان که مانده اند، تا این رشته برای همیشه بافته شود و ادامه یابد. زندگی هر یک از ما حکایتی است نا گفته و نا ننوشته است و چه نا گفته ها و نا نوشته ها که با ما بر خاک میشوند. چه شادی ها و غم ها، سخت و سوز زمانه های دور و نزدیک، که با ما، پریشان در ابرهای زمان فراموش میشوند. هر یک از ما، اما کلامی ، پیامی ، سخنی داریم، تاریخی و تاریخچه ای پیچیده در تار و پود حکایت خود و چه شیرین است که آن کلام و آن حکایت بر قلم روان شود و بزبان آید و سینه به سینه جریان یابد بهمراه رود روان زمان.

پیشینیان ما چنین می کردند ، حکایت ها را سینه به سینه در رودخانه زبان و زمان جریان می دادنند. پیشینیانی که در پرتو کور سوی آتش در شبان تار،گرد هم می نشستند و هر یک حکایت دوران های پیشین خود را آن گونه که از مادران قصه گو و پدران حکایت گو به ارث شان رسیده بود برای کودکان خود باز گو میکردند و صد البته که در آن باز گویی حکایت های راستین پیچیده و پیچانده میشدند در تور های کلامی که زمزمه جویبار داشت.

مطالب مرتبط