خشونت و تبعیض ، پاره های جدانشدنی حکومت جمهوری اسلامی

با عرص سلام خدمت خانمها و اقایان، صحبت امروز من در مورد خشونت در ایران است.

 وقتی ما راجع به خشونت صحبت میکنیم منظورمان چبست؟

خشونت بمعنای اعمال  فشار است بر فرد، گروه، و یا جامعه بطور کلی  که بطور فیزیکی یا روانی، کلامی، بصری و نمایشی اعمال میشود. 

خشونت عملی است که فرد یا گروهی برای اعمال قدرت و برخورداری از انچه که میتوانند از طریق اعمال قدرت با بکارگیری شیوه خشونت امیز بدست اورند بر فرد یا افراد دیگر وارد میشود. 

خشونت شیوه ای است برای اعمال قدرت فرد یا گروهی که از درک و فهم بکارگیری شیوه های خشونت پرهیز ناتوان است.

خشونت  شیوه ای است که توسط فرد یا گروه یا دولت برای حل تضاد در جامعه، گروه و یا نهاد اجتماعی  بکارگرفته میشود

بنا به تعریف برخی از جامعه شناسان، خشونت گران فرد یا افرادی هستند که از صغارت خویش در نیامده اند و قابلیت گفتگو، تعامل و تبادل نظر را ندارند.

خشونت گران قدرت درک شرایط و محیطی را که در ان عمل میکنند ندارند وبجای تعامل و گفتگو و سازش  از راههای خشونت امیز برای اعمال مقاصد خوداستفاده میکنند.

خشونت گران فرد یا افرادی هستند که با اعتقاد به درستی راهشان هرانچه را که بعنوان مانع میپندارند با شیوه های خشن از سر راه برمیدارند.

خشونت به چند طریق اعمال میشود:

دولت بر مردم و جامعه 

گروه بر گروه

فرد بر فرد یا افراد 

هر کدام از اشکال خشونت در کل، ناقض ازادی های فردی و اجتماعی و انسانی افراد جامعه میباشند.

خشونت در کجا و به چه شکلی اعمال میشود؟

خشونت در محیطهای اجتماعی نظیر محل کار، خیابان و کوچه یا در محیطهای خصوصی نظیر خانواده و محافل گروهی و حزبی و فرهنگی و حقوقی و سازمانی اعمال میشود.

 صحنه یا میدان کاربرد خشونت گسترده است.

گسترده ترین میدان عمل خشونت جامعه است که در ان افراد گاه بنا بر تعلقات گروهی، یا اعتقادی، یا  حزبی، یا سازمانی مورد خشونت قرار میگیرند. این خشونتها هم میتوانند از طرف حکومت بطور سازمان یافته، سیستماتیک  و هماهنگ صورت گیرند،وهم  از سوی گروههای اجتماعی یا بطور فردی اما با حمایت حکومت. 

از بارزترین اشکال خشونت، تبعیض است که علیه برخی گروهها نظیر زنان  یا برخی اقشار جامعه که شیوه متفاوتی از زندگی را انتخاب کرده اند نظیر دگر اندیشان یا دگر باشان یا انها که اعتقادات مذهبی و سیاسی متفاوتی از حکومتگران دارند توسط حاکمان و قدرتمنداران سیاسی صورت میگیرد. تبعیض میتواند در همه یا بخشی از حوزه های اقتصادی، فرهنگی، اموزشی و سیاسی و یا در حوزه خصوصی نهادینه شود.

در کشوری نظیر ایران که اداره امور کشور براساس داده های محدود مذهبی است که با جامعه  پیچیده مدرن ایران همخوانی ندارد،  تضاد و تبعیض و خشونت پروری امری عادی تلقی میشود. 

 در این جا به خشونت در حوزه خصوصی که خانواده است و یا خشونت  گروههای مختلف اجتماعی و افراد با هم نمیپردازیم. تمرکز صحبت ما بر حشونت ورزی وخشونت گرائی حکومت جمهوری اسلامی است که بیش از 30 است  بر ایران حکومت میکند و شیوه عدم تعامل و تحمل و گفتگو و دخالت مخالفان در حکومت را بعنوان یک روش حاکمیت برگزیده است

 در بیشتر کشورها این مردم هستند که حکومت را انتخاب مبکنند تا با نظارت انان کشور به بهترین شکل اداره شود.در کشور ما ایران بظاهر رئیس دولت منتخب مردم است، نمایندگان مجلس و شوراها هم منتخب مردمند اما حق انتخاب در حکومت جمهوری اسلامی تنها در شکل واقعیت دارد نه محتوا زیرا که مردم قادر به انتخاب نمایندگان واقعی خود نیستند، زیرا که کاندیداهای نمایندگی در هر سطحی  از غربال عقیدتی و حکومتی عبور میکنند و انها که باقی میمانند اقلیتی هستند که حکومت انتخاب کرده است تا انتخاب شوند. در چنین اوضاعی نظارت مردم از بین رفته است زیرا دولتهای مکرر نه تنها با استفاده از ترفندهای مختلف به مردم حق دخالت و نظارت واقعی را نداده اند بلکه انها را برای احقاق این حق نظارت مورد خشونت و ازار و محرومیت هم قرار داده اند. نمونه زنده ان انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 بود. که مردمی که خواهان رای خود بودند با گلوله و زندان پاسخ یافتند. 

  در کشور های دموکراتیک چنانچه  مردم دولت را انتخاب کنند و به خواستهای انها توجه نشود، حق ان را دارند  تا ان دولت را مورد بازخواست قرار دهند و با نمایندگان ان از طریق نمایندگان خود به گفتگو بپردازند  و چنانچه موثر واقع نشد از راههای غیر خشونت امیز با ان به مبارزه برخیزند و از قدرت بزیر اورند. اما در کشورهائی نظیر ایران که با روشهای اتوکراتیک و دیکتاتوری انهم از نوع مذهبی ان اداره میشوند کاربرد این روشها معنائی ندارد زیرا که دولت پاسخگوی مردم نیست. 

 حکومت جمهوری اسلامی در تمامی طول حیات خود بجای سازش و گفتگو با مردم و دخالت دادن انها در اداره امور کشور از طریق انتخابات واقعا ازاد با کاربرد روشهای گوناگون و استفاده از منابع مالی و اقتصادی که در اختیار دارد جامعه را مورد خشونت و تبعیض قرار داده است، یعنی که مردم را از دسترسی به ان منابع برای زندگی بهتر محروم کرده است و در عین حال با بکارگیری ابزار مستقیم خشونت نظیر پلیس و ارتش، میلیشا یا غیر مستقیم از طریق وضع قوانین و یا بکارگیری شیوه های اموزشی و فرهنگی و ارتباطی کلیت جامعه را از ازادی و حقوق فردی و اجتماعی و اقتصادی محروم کرده است.

حکومتها میتوانند با بکارگیری روشهای تعامل و تحمل و بردباری و گفتگو برای بالابردن قدرت جامعه در بکارگیری استعدادهها و توانائی ها و پیشرفت ان و با احترام به حقوق افراد جامعه، از بکارگیری روشهای خشونت امیز که موجب از بین بردن اعتماد و پایمال کردن امید و جلوگیری ازبهبود فرد یا افراداست،خودداری نمایند واعتماد بین خود و جامعه، فرد با فرد افراد و گروهها را برقرار سازند  و در نتیجه بر جامعه ای حکومت کنند که  در ان مناسبات انسانی سالم جکمفرماست مناسباتی که شایسته شان هر انسان در هر جامعه است. حکومت جمهوری اسلامی اما از ابتدای زایش با اصول برابری و عدم تبعیض و دخالت مردم در اداره زندگی خود مخالف بود. علاوه بران، خشونت نهفته در باورها ورفتار و کردار اغلب سردمداران حکومتی، جامعه ایران را دچار بیماری مزمن خشونت ورزی و به تبع ان عدم اعتماد و بیگانگی با خود و ستیز درون رهنمون شد.

تضادهای ملت ایران با حکومت جمهوری اسلامی با زایش انقلاب اسلامی در 32 سال پیش بطورا ساسی شکل گرفتند:.

از انجا که حکومت اسلامی و به تبع ان قانون اساسی و قوانین مدنی و قضائی ایران با توجه به قوانین فقه اسلامی و با الهام از ان تهیه و تدوین شدند،  حقوق تمامی اقشار و گروههای مردم ایران بطور مساوی مورد 

نظر واقع نشد. زنان با تبعیض جنسیتی به جنس دوم مبدل شدند و تمامی ابعاد زندگی و رفتار و کردارشان تحت قیمومیت مذهب در امد و بصورت قانونی از دایره استقلال و انسان برابر خارج شدند

.جامعه ایران از سه دهه قبل تا بامروز  با دخالت مذهب در اداره امور کشور و بدون توجه به دنیای نوین با یچیدگی ها و فراز و نشیبهای گوناگون دچار سردرگمی شده است که مداوما در ان دست و پا میزند

.هرچه  حاکمیت در اداره امور ایران ناتوانتر میشود کاربرد روشهای خشونت امیز و سرکوب افزایش مییابد.

. این نکته نه تنها ناشی از ایده ئولوژیک بودن حکومت جمهوری اسلامی سرچشمه میگیرد، بلکه ناشی از عدم درک انها از انسان نوین ایرانی و پیچیدگی های جامعه نوین ایران نیز هست.

 اینرو تضاد بین حکومت جمهوری اسلامی و مردم بعنوان انسانهائی با حقوق انسانی و برابر و مسائلی که هرکدام میتوانست با تعامل وگفتگو حل شوند با برخوردهای خشونت گرا و سرکوب افزایش یافته است.و به تدریج حس اعتماد بین دولت و مردم جای خود را به  کنترل بر همه ابعاد زندگی مردم و عدم اعتماد مردم نسبت به هم و سیاست گذاریهای دولتی،داده است که این امر  نابهنجاریهای اجتماعی بسیاری را موجب شده است..    

 سیاستهای خشن و تیعیض امیز جمهوری اسلامی در بعد کلان:

در زمینه حقوق اجتماعی، زنان بمثابه نیمی از جمعیت کشور از حقوق برابر با نیم دیگر برخوردار نیستند. زنان حتی اجازه انتخاب پوشش خود را ندارند. از ابتدای انقلاب تا بامروز صدها بخشنامه، مصوبه، دستورالعمل، اطلاعیه، بهمراه دهها نوع گشتهای خیابانی، که حق ازار و اذیت و بازداشت و ورود به منزل و توهین و کتک زدن و زندانی کردن را دارند بودجه ای میلیاردی را به خود اختصاص داده اند. زنان حق طلاق از همسر ناخواسته را ندارند، حق مسافرت بدون اجازه مرد را ندارند، حق انتخاب شغل و مسکن را ندارند، حق انتخاب دانشگاه بهتر برای تحصیل را ندارند. حق حضانت و نکهداری فرزند را برابر با مردان ندارند.  زنان از ارث برابر با مردان برخوردار نیستند.درسیستم اموزشی و کتب درسی مورد تبغیض اند،در  فضاهای عمومی مورد خشونت و ازار قرار میگیرند و در صورت شکایت مورد سرزنش مردان نیز واقع میشوند.. تجاوز به زنان توسط شوهر قانونی است زیرا که تمکین زن را به مالکیت مرد دراورده است. کشتن زن بدست همسر امری است که چنانچه برای حفظ ابرو باشد  مجازاتی ندارد. قتلهای ناموسی دختر کشی و همسر کشی بازار داغ دارند. چون قانون جانب عدالت را نمیگیرد زنان برای گرفتن حق خود، خشونت را بر میگزیند و دست به شوهر کشی که پدیده ای روبافزایش است میزنند

در جوامع سنتی قبل از انقلاب اسلامی زنان بعنوان ناموس مردان از نوعی حرمت برخوردار بودند که با خود  چتر حمایتی بهمراه داشت.در حکومت جمهوری اسلامی به یمن خشونت همه گیر از زنان حرمت زدائی شده است و برای هم اینست که شکستن درب منازل و ربودن زنان در نیمه های شب . بردن انها جلوی چشمان شوهران و فرزندان به امری عادی مبدل شده است. برای هم اینست که توهین به زنان و تجاوزات جنسی یا تهدید به تجاوز و ایجاد فضاهای ناامن برای زنان به امری عادی مبدل شده است.

تنها در یک  حوزه زنان با مردان برابرند: دستگیری، زندان، شکنجه و اعدام!

در زمینه ازادیهای فردی، سیاسی و اجتماعی و حقوق شهروندی با انکه در قانون اساسی بر ان تاکید شده است ، عدم تحمل مخالفان و جلوگیری از ابراز عقیده مخالف و بر هم زدن اجتماعات و بستن نشریات و عدم اجازه انتشار کتب . نوشتار و سانسور قلم بهر شکل و ازار و دستگیری و زندان و شکنجه و اعدام و جلوگیری از شکل کیری نهادهای جامعه مدنی یا دولتی کردن انها از ابتدای زایش حکومت جمهوری اسلامی بعنوان یک سیاست عام. بکار گرفته شده است.

 در زمینه سانسور، نبود ازادی، ازار . اذیت و زندانی کردن و شکنجه  و تجاوز واعدام مخالفان،بعلت درامیخته شدن  دستگاه قضائی ایران با دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی و جاسوسی حکومت و از دست دادن استقلال قضائی به هیچیک از شکایات مردم رسیدگی درست و عادلانه بعمل نیامده است و محاکم قضائی ایران و قضات دادگاههای انقلاب با دادگاههائی که گاه چند دقیقه بیشتر بطول نمی انجامند و بدون حضور وکیل و یا بدون اجازه دادن به وکیل در دسترسی به پرونده و دفاع از موکل خود، افراد را به حبسهای طولانی مدت ومحرومیت از کارو تبعید و منع مسافرت و اعدام محکوم کرده اند.

خشونتهای بر امده از سیاستهای حکومت جمهوری اسلامی در یک صحبت چند دقیقه ای نمی گنجند

اثار کشتار جمعی زندانیان در اوایل و اواخر سالهای 1360 . قتلهای زنجیره ای و کشتن تک فرد ها در  درون و بیرون ایران نظیر قتل دکترژیلا بنی یعقوب در همدان،  ساعتی پس از دستگیری به جرم قدم زدن در پارک با نامزدش و یا زهرا کاظمی خبرنگار ایرانی کانادائی که چند روز پس از دستگیری در زندان اوین به قتل رسید یا زهرا بهرامی شهروند هلندی ایرانی که به چندین جرم متهم شد و قبل از دفاع به چوبه دار سپرده شد و یا کشتارهای زندان کهریزک و در پی ان قتل دکتر معالج زندانیان کهریزک هر یک حکایت ار هولناکی شرایط زندگی در ایران را دارند.

 در تظاهرات 25 بهمن امسال تعداد دستگیرشدگان انقدر زیادند که میگویند زندانها جا ندارند.اینکه بر سر دستگیرشدگان چه خواهد امد از رفتاری که با خانواده های انها در پشت درب زندان اوین میشود اشکار است..مادران و وابستگانی که بشدت مورد هجوم و اذیت پاسداران قرار گرفته اند.

لز دیگر تبعات خشونت افریینی در ایران کاربرد قانون قصاص است که مجازات مجرمین و قاتلین را از حوزه عمومی به حوزه خصوصی انتقال داده است. قانون قصاص با دادن حق کشتن قاتل بدست خانواده مقتول و یا مجازات های مشابه بدست خانواده شاکی و باز تولید جرم ، از هر ایرانی یک قاتل و جانی ساخته است. قاتل احسان ، نوجوانی که در یک نزاع خیابان بدست نوجوان دیگری، بهنود کشته شد بدست مادر احسان بدار اویخته شد. شهلا جاهد که متهم به قتل لاله سحرخیزان بود بدست برادر لاله بدار اویخته شد. به امنه، دختری که با پاشیدن اسید به صورتش توسط مرد جوانی از دو چشم کور شده است اجازه داده اند که با پاشیدن اسید به صورت ان جوان او را از بینائی محروم کند. 

حشونت، خشونت میافریند. در منطقه سعادت اباد تهران مردی با چاقو مرد جوانی را مضروب میکند. جمعیت زیادی به تماشا میاستند. پلیس از راه میرسد و به تماشا میاستد. مرد زخمی با التماس تقاضای کمک میکند مردم با دوربین تلفن از او عکس میگیرند. پلیس چاقو را از دست ضارب بیرون نمیاورد.کسی امبولانس صدا نمیکند. مرد مضروب جلو چشمان تماشاگران جان میدهد. مردم با دروبین تلفن عکس میگیرند. قاتل دستگیر میشود و دوماه بعد در همان محل به دار ادیخته میشود. مردم به تماشا میاستند و با دوربین تلفن عکس میگیرند خشونت،زائیده و بازتاب دهنده خشونت است. بما یاری رسانید تا ریشه خشونت را در ایران بخشکانیم..

متشکرم

مطالب مرتبط