در روز جهانی منع خشونت علیه زنان، شعری از استاد سخن، شفیعی کدکنی، تقدیم به مهسا، نیکا و همه نیکاهای وطنم.
اگر مردی بیا ایران و زن باش
بیا ای دوست اینجا در وطن باش
شریک رنج و شادی های من باش.
زنان اینجا چو شیر شرزه کوشند.
اگر مردی بیا اینجا و زن باش.
حریف اژدها و اهرمن باش.
آهای بیژن، سیاوش، آی فرهاد
منیژه، یا نسیم،یا یا سمن باش.
بیین اینجا سپاه کرگدنهاست
اگر شیری حریف کرگدن باش.
اگر رودابه ای در جنگه شیخان،
نه یک تن، بلکه صدتا تهمتن باش.
به پیش صد حریف نا جوانمرد
تو یک زن، اهل جنگ تن به تن باش.
به هر گوشه کمین کرده گرازی
مهیای ز هر سو تاختن باش.
به جنگ گرگ تا دندان مسلح،
زره وا کرده یکتا پیرهن باش.
بدست دشمنان تیغ و اسید است
بیا آماده بهر سوختن باش.
ز سوز آتش سطل اسیدش
بیا بی چشم و بینی، بی دهن باش.
کهن شد شرح شیرآهنکوه مردی
بیا تو شیر اهنکوه زن باش.
دفاع از خویش کن پیش مهاجم
شپس در رقص، آویز از رسن باش.
جونمردی دگر رسمی نوین نیست.
جوانزن باش و هم سنک شکن باش.
دلیری این زمان در یک کلام است.
اگر مردی بیا ایران و زن باش.